برای مشاهده مقالات هر پرونده روی عنوان آن کلیک نمایید
|
|
نتيجه جستجو براي يافتن کليد واژه : رمزباتم |
|
خاطرات سفیر بریتانیا در تهران- ۸
|
محمد خاتمی شجاع و حیرتانگیز بود
|
فرح اصلاً نفوذی در سیاست نداشت...شاه دلش نمیخواست دربارهٔ سیاستهای داخلیاش حرف بزند. جمعه 31 شهريور 1391 |
|
|
|
نیکپی میخواست نخستوزیر شود
|
من به لحاظ فرهنگ و تمدن، ایران را پیشرفتهتر از بریتانیا میدانم... شاه گفت: «هر وقت دوست داری به جای ایران از لغت پرشیا استفاده کن.»...ما دادگاه عالی جنایی داشتیم که دقیقاً شبیه ساواک عمل میکرد... باور عامی بود که حتی شاه یکجورهایی زیر نفوذ غریب و موذیانهٔ بریتانیا است. هیچ کس درست و حسابی نمیدانست این نفوذ چه طوری است و روی چی تأثیر گذاشته، اما باوری بود که دست از سر مملکتشان برنداشت و همیشه بود. و اشکال دسیسهآمیزی هم به خودش میگرفت، مثلاً این که مصدق در واقع عامل بریتانیا است. چهارشنبه 29 شهريور 1391 |
|
|
|
دعوت ملکه، شاه را تغییر داد
|
گذاشتیم شاه شارجه را بگیرد، همزمان که داشتیم امارات متحده عربی را تأسیس میکردیم...برای ایران لازم بود در مورد آنجا با آن شاهراه حیاتیاش، احساس آسودگی کند و خیالش راحت باشد تا بعد بتواند از امارات تازه متحد عربی دست بردارد...ملکه سر مسابقات اسبدوانی اَسکُت از شاه و شهبانو در قصر وینزور پذیرایی کرد....به ملکه گفتم مردهای ایرانی سوار مادیان نمیشوند، حتی سوار نرهای اخته هم نمیشوند...دعوت ملکه از شاه فداکاری بزرگی بود. ملکه تعطیلات کوتاه مدتش را فدا کرد. سه شنبه 21 شهريور 1391 |
|
|
|
شاه بخاطر ولیعهد ادارهٔ کشور را رها نکرد
|
شاه آن قدر ضعیف بود که نمیتوانست طمع خانوادهاش را مهار کند...پسر بزرگش را خیلی ناجور لوس کرده بود...شاه میدانست پسر بزرگش که قرار بود بعد از او شاه بشود، واقعاً چیزهایی را که برای نگه داشتن مملکت لازم است، ندارد...شاه هر دو سال یکبار تمام فرماندههای ارشد نیروی دریاییاش را مرخص و عوض میکرد...کلی از مؤسسههای بریتانیایی قراردادهایشان را با ایران به یمن شاپور ریپورتر مساعدتهای او توانستند ببندند...شاپور ریپورتر هیچوقت نباید لقب «سر» میگرفت، ولی گرفت. دوشنبه 27 شهريور 1391 |
|
|
|
|